
هویت در دوران مدرن
هویت در روزگار مدرن: اگرچه عوامل متعددی همچون عوامل صنعتی و اقتصادی، مذهبی و اعتقادی و بازسازی بعد از دو جنگ جهانی و یا عوامل فلسفی و علمی و فن آورانه به عنوان مبادی و مبانی مدرنیسم مطرح می شوند، اما عمده ترین عامل، تغییر تلقی انسان نسبت به موقعیت و جایگاه و نقش وی در عالم هستی می باشد چرا که در این دوران انسان از جایگاه جانشینی خدا به مقام جایگزینی خدا ارتقاء یافت به همین دلیل است که گفته می شود: «بحران هویت، بحران وارونگی جهان و جابجا شدن انسان و خداست» . از آنجا که «مسئله هویت» در اثر تغییر و انسداد خود را مطرح می کند، تبدیل شدن جامعه سنتی به جامعه مدرن و شکل گیری جهان بینی جدید یکی از این تغییرات بود که در دوران معاصر زمینه ساز پرسش های زیادی در زمینه هویت گشت. در دوران مدرن معیارهای سنجش سنتی هویت مردود اعلام شد و در نتیجه آن پرسش از هویت و معیارهای شناسایی آن مطرح گردید.
عقل گرائی
به عنوان اصل بنیادین مدرنیسم کیفیتی ویژه داشت چنان که عقل مورد نظر، عقل یا استدلال مادی انسان بود که ارتباطی با جهان غیرمادی برای آن متصور نبود. از این رو در دوران مدرن عقل مداری و عقل تک ساحتی و «انتزاع و تقلیل گرایی های علمی» محور قرار گرفت و جنبه های دیگر زندگی، فراموش گردید. بنابراین مساله هویت از زمان مدرنیته با عقل گرایی محض و انسان مداری مطرح شد. در این دیدگاه به مردم با فرهنگ های متفاوت به عنوان بشریت و یک کل برخورد گشت و نیازهای فرهنگی، اجتماعی نادیده گرفته شد. از دیگر ویژگی های این دوران ادعای جهانی مدرنیته بود که سر نزاع با تمام خرده هویت های موجود در جهان با آن همه سابقه تاریخی داشت و همواره در پی «یافتن هویت ویژه برای جهانیان» بود. از این رو عصر مدرن به «عصر ایدئولوژی آفرین» شهرت یافت. انتخاب این لقب برای این دوره دلیلی بر رواج بی هویتی و یا به تعبیر بهتر گسترش هویت جهانی دارد. در این دوران قراردادهای اجتماعی مبنی بر نظر اکثریت جایگزین اصول ابلاغ شده الهی در دیدگاه سنتی شدند .
هویت و معماری مدرن
با وقوع انقلاب صنعتی، ساخت صنعتی در تمامی صنایع مطرح شد. صنعت ساختمان نیز از این رویداد متاثر گشت. معماری مدرن تحت تاثیر انقلاب صنعتی، به ساخت و ساز صنعتی، استاندارد سازی و تولید انبوه روی آورد. ساخت بناهای مشابه در اقصی نقاط جهان، بدون در نظر گرفتن عوامل اقلیمی، محیطی، فرهنگی دلیلی بر این ادعا است. بنابراین از زمان مدرنیته با تکیه بر خردگرایی و عقل مداری محض، نیازهای عاطفی، معنوی و روحی انسان نادیده گرفته شد و بازتاب این دیدگاه در معماری، به عملگرایی منجر گردید و کیفیت زیست را به بن بست رسانید. «جهان مدرن با تکیه بر خرد گرایی، آسایش انسان معاصر را تحت تاثیر قرار داده و او را در یک ماشین منزوی ساخته است.
عقل مدرن
عقل مدرن بیش از آن که در خدمت انسان قرار گیرد، انسان را در بند زندگی ماشینی اسیر کرده و خصوصیات انسانی او را تحت الشعاع قرار داده است» معتقد است: «در مقطعی از معماری مدرن به مظروف معماری توجه مفرط شد و اکتفا به بخشی از زندگی انسان، یعنی کارکردهای مادی و جسمانی، نهضت مدرن را از پدید آوردن فضاهای درخور زندگی کامل انسانی یعنی فضاهای زنده و سعادت بخش، ناتوان ساخت» بنابراین عدم شناخت از زندگی با تمام شئون آن از جمله جسمانی، روحانی و روانی و بازتاب این نوع شناخت در معماری باعث ایجاد بحران موجود در هویت معماری شد. در طول دهه های اخیر هر چه بیشتر آشکار شده است که رویکرد عمل باورانه (عملکردگرایانه)، به یک محیط شماتیک می انجامد که فاقد ویژگی و امکانات کافی برای باشیدن انسانی است و بدین علت است که مسئله معنا در معماری اهمیت می یابد . در دوران مدرن جنبه مادی همه چیز از جمله معماری به عنوان هدف اصلی برنامه ها و طرح ها مطرح گردید و هنر معماری تا حد یک شیء و به ساختمان سازی تنزل یافت. در عرصه ساختمان سازی تنها خواسته ها و نیازهای محدود، واحد و بیولوژیکی آدمی مورد توجه هستند. از این رو معماری شکل گرفته در دوران مدرن به معماری «سبک بین الملل» شهرت یافت. انتخاب لفظ بین الملل، بی هویتی و به تعبیر بهتر هویت جهانی را پایه ریزی کرد و کاربرد لفظ بین الملل برای سبک معماری این دوره، بی توجهی به فرهنگ جوامع مختلف تلقی می شود.
ویلا ساوا، فرانسه؛ معماری مدرن و مکعب های بی روح
نویسنده؛ مهساصفرنژاد